غریب بی غروب کاش میدانستیم ؛ امامی که از اعمالمان رضا نباشد را نمیتوان رضا خواند ... آقا ببخش ...
|
شب است صدای اذان صحن حرم را پر کرده.چشمان خیسم توان باز شدن را ندارد باورم نمی شود ! یعنی به آرزوی چند ساله ام رسیده ام؟ یعنی حرم آقایم را می بینم؟ آقایی که ضامن آهویی،ضامنم شو. رو سیاهم! شرمنده ام! آقای من،آقای خوبی ها امروز با پای های ناتوانم به طرف حرمت قدم بر میدارم. چشمانم کاسه اشک است دلم آقایش را میخواهد میخواهد ضامنش شوی پشیمان است. خادمانی را میبینم که با تمام وجود و باتمام عشق و علاقه در خدمت آقایشان هستند. کبوترانی که درمقابل حرم امام رضا سر تعظیم خم می کنند همه زائران در حرم حال و هوای خاصی دارند صحن و ضریح امام رضا به همه آرامش میدهد. حالم دگرگون است. دلم مانند دریایی پر تلاطم است پاهایم توان راه رفتن را ندارد دلم میخواهد زانو بزنم و گریه کنم ای کاش آقایم ضامنم شود.از خدایش طلب بخشش کند التماس دعا
نظرات شما عزیزان: [ چهار شنبه 23 بهمن 1392
] [ 10:20 ] [ محدثه عبدالهی ]
[ |
|
[ طراحی : پرشین اسکین ] [ Weblog Themes By : Persian skin ] |