غریب بی غروب
کاش میدانستیم ؛ امامی که از اعمالمان رضا نباشد را نمیتوان رضا خواند ... آقا ببخش ...




 

گنبدت از هر کجای شهر سوسو می کند

دست هر آشفته ای را پیش تو رو می کند

در لباس خادمان مهربانت، آفتاب

صبح ها، صحن حرم را آب و جارو می کند

ماه هر شب کنج بست "شیخ حر عاملی"

یاد معصومیت آن بچه آهو می کند

یاد معصومیت آن بچه آهو ...یاد تو

کوچه های شهر را لبریز "یا هو " می کند

باد، هم مثل نگهبان درت... بدو ورود

غصه را از شانه های خسته، پارو می کند

عطر نابی می وزد از کوچه باغ مرقدت

هر که می آید حرم ... این عطر را بو می کند

×××

...خادمی می گفت که... آقا به وقت بدرقه

 

دست زائر را پر از گل های شب بو می کند


 

 



[ یک شنبه 21 ارديبهشت 1393 ] [ 8:32 ] [ محدثه عبدالهی ] [ ]

کبوتر خوش به حالت

چه جایی میزنی پر خوش به حالت

دلم میخواست آقا مثل تو

اینجا به من لانه میداد خودش با دست مهربانش به من دانه میداد

دلم میخواست منم هم مثل تو پرواز میکردم

بر روی گنبد زردش پرم را باز میکردم

یا با بالم پرچم سبز حرم را نازمیکردم



[ جمعه 5 ارديبهشت 1393 ] [ 16:41 ] [ محدثه عبدالهی ] [ ]


امام رضا(علیه السلام)

 

 

دوست دارم صدات کنم، تو هم منو نگاه کنی


 

من تورونگات کنم، تو هم منو صدا کنی 

 

 

   

 

قربون صفات برم، از راه دوری اومدم 

 

 

 

 

 

 

جای دوری نمیره، اگه منو نگاه کنی 

 

 

 

 


 

دل من زندونیه، تویی که تنها میتونی 

 

 

 

 


 

این قفس رو وا کنی، پرنده رو رها کنی 

 

 

 

 


 

میشه کنج حرمت، گوشه قلب من باشه 

 

 

 

 


 

میشه قلب منو مثل گنبدت طلا کنی 

 

 

 

 


 

تو غریبی ومنم غریبم 

 

 

 

 

 

 

اما چی میشه دل این غریبه رو با خودت آشنا کنی 

 

 

 

 

 

 

دوست دارم تو ایوون آیینت از صبح تا غروب 

 

 

 

 

 

 

من باهات صفا کنم، تو هم منو دوا کنی 

 

 

 

 

 

 

دلمو گره زدم به پنجرت دارم میرم 

 

 

 

 


 

دوست دارم تا برمی گردم گره ها رو وا کنی 

 

 

 

 

 

 

دوست دارم از حالا تا صبح محشر 

 

 

 

 

 

 

همه شب من رضا رضا بگم، تو هم منو رضا کنی

 

 



[ سه شنبه 19 فروردين 1393 ] [ 18:51 ] [ محدثه عبدالهی ] [ ]

ز عطرِ حـریم تـو اگر دوریم ،

دلخوشیم به نسیمِ گاه گاهِ نگاهـت ...

خوب میدانم از هر که تـــو دل بـردی ، خرابِ عشـقت شد ...

پس بنگر ما را ؛ به نگاهی ...

که دلها، خراب آیاد تـــوست ...



[ سه شنبه 19 فروردين 1393 ] [ 18:47 ] [ محدثه عبدالهی ] [ ]




[ یک شنبه 25 اسفند 1392 ] [ 9:0 ] [ محدثه عبدالهی ] [ ]

  اطعام‌ و ميهمانى‌ كردن‌ براى‌ ازدواج‌ از سنت‌ است‌



[ شنبه 24 اسفند 1392 ] [ 10:34 ] [ محدثه عبدالهی ] [ ]

کاش من یک بچه آهو می شدم
می دویدم روز و شب در دشتها
توی کوه و دشت و صحرا روز و شب
می دویدم تا که می دیدم تو را

کاش روزی می نشستی پیش من
می کشیدی دست خود را بر سرم
شاد می کردی مرا با خنده ات
دوست بودی با من و با خواهرم

چونکه روزی مادر م می گفت تو
دوست با یک بچه آهو بوده ای
خوش به حال بچه آهویی که تو
توی صحرا ضامن او بوده ای

پس بیا من بچه آهو می شوم
بچه آهویی که تنها مانده است
بچه آهویی که تنها و غریب
در میان دشت و صحرا مانده است

روز و شب در انتظارم پس بیا
دوست شو با من مرا هم ناز کن
بند غم را از دو پای کوچکم
با دو دست مهربانت باز کن



[ یک شنبه 18 اسفند 1392 ] [ 14:45 ] [ محدثه عبدالهی ] [ ]

 



[ یک شنبه 4 اسفند 1392 ] [ 9:1 ] [ محدثه عبدالهی ] [ ]

 مؤمن‌ ، مؤمن‌ واقعى‌ نيست‌ ، مگر آن‌ كه‌ سه‌ خصلت‌ در او باشد : سنتى‌ از پروردگارش‌ و سنتى‌ از پيامبرش‌ و سنتى‌ از امامش‌ . اما سنت‌ پروردگارش‌ ، پوشاندن‌ راز خود است‌ ، اما سنت‌ پيغمبرش‌ ، مدارا و نرم‌ رفتارى‌ با مردم‌ است‌ ، اما سنت‌ امامش‌ صبر كردن‌ در زمان‌ تنگدستى‌ و پريشان‌ حالى‌ است‌



[ یک شنبه 4 اسفند 1392 ] [ 9:0 ] [ محدثه عبدالهی ] [ ]

 

 

 

 

 

دلنوشته خودم

 

 

 

 

 

کبوتران حرم سبک بال درآن شفق میان اشعه ی سرخ خورشید می رقصیدند،گویی در آن حرم دل ماندگار شده اند.

 

 

 

 

 

حرم با شکوه تر از همیشه بود و نگین طلایی آن، گویی خورشید تابان را خجل ساخته بود و میگفت:تو دیگه برو....من روز ودل عاشقان را روشن خواهم کرد!

 

 

 

 

 

عطر حرم  ملکوتی امام رضا در فضا پیچیده بود،آن شب، ستارگان درخشان همانند گدایان عاشق به زمین آمدند،پابوس امام رضا....

 

 

 

 

 

امام غریب در پیچ وخم کوچه های خلوت خراسان...

 

 

 

 

 

اشک ناخودآگاه پرده ی چشمانم را می درید و گونه های تب دارم را ترگونه می زد

 

 

 

 

 

گنبد طلا میان انبوه ستارگان آسمانی می درخشید و درخشش آن، دل مرا روشن میکر

 

 

 

 

 

اشک های پرشور و مزاحم، مجال دیدن را از من گرفته بود،اما دلم سبک بود...

 

 

 

 

 

احساس میکردم این جاست که باید عاشق شد....اینجاست که باید دل از همه چیز و همه کس برید ....این جاست که باید گدایی ، بر در خانه ی کریمی باشد ....

 

 

 

 

 

حال وهوای عجیبی بود فرشتگان آسمانی حرم را احاطه کرده و بر ان مکان مقدس درود میفرستادند

 

 

 

 

 

 

اما امام غریبان حواسش به مادر دلشکسته ای بود که بر زخم کهنه ی قلبش بی پروا میگریست وکمک میخواست....

  

 




برچسب‌ها: ÷1,
[ چهار شنبه 30 بهمن 1392 ] [ 9:27 ] [ محدثه عبدالهی ] [ ]

 

 

 

من از دوستانم خواستم که حس وحال خودشون رو در اولین لحظه ای که حرم آقامون رو دیدن بیان کنند

 

 

 

الان هم متن دوست گلم شورانگیز صفری رو میخوام بزارم براتون

 

 

 

سئوال: اولین باری که حرم امام رضا (ع) رو دیدی چه حسی داشتی؟

 

 

 

متن شورانگیز:

 

 

 

زمانی که قدم های سردم را روبه روی گنبد طلایی امام رضا قرار دادم در چشمانم برقی چون ستاره ای نقره گون روشن شد

 

 

 

گویی اشکی روی گونه هایم لغزید!لحظه ای بدون کلام خشک و مبهم به این بارگاه نورانی خیره شده بودم...

 

 

 

حسی وجودم را گرم میکرد!

 

 

 

وقتی که صدای شیپور های صبحدم را میشنیدم که مانند ندایی عمیق به گوشم میرسید از شوق به وجد می آمدم

 

 

من خوشحال بودم که با مهری پاک با امامم، کسی که وجودش خالص است و سرشار از گوهر راز و نیاز کنم



[ چهار شنبه 30 بهمن 1392 ] [ 9:18 ] [ محدثه عبدالهی ] [ ]

چرخ می خورم و سرگردانی ام را یله می کنم روی گنبد و گلدسته ها.
چرخ می خورم و بی قراری ام از ایوان می گذرد و بند می شود به پنجره فولاد.
چرخ می خورم و تشنگی ام در حوالی سقاخانه پرسه می زند.
چرخ می خورم مدام و کبوتر آرزوهایم بال‌بال می زند.
من همان آهویم که همزاد خطر بود و ترس خود را از دامان امن تو آویخت. همان آهویم که غریبانه نگاهش را به دستان اجابت تو دوخت، همان آهویم که هنوز هم ضمانت بی دریغ تو را فخر می کند. نشانی ساده تو از خاطر هیچ‌کس نمی رود؛‌وقتی خورشید، خانه زاد شماست و باران، پاداش دست بر آسمان بردنتان؛ وقتی ابرها سایه‌سار شمایند و شما سایه بان خاک تا افلاک. و من هنوز آه می کشم و هنوز چرخ می‌خورم و هنوز چشمم به گنبد و گلدسته هاست و هنوز تو ضامن تمام آهوان غریبی



[ سه شنبه 29 بهمن 1392 ] [ 10:5 ] [ محدثه عبدالهی ] [ ]



[ یک شنبه 27 بهمن 1392 ] [ 7:48 ] [ محدثه عبدالهی ] [ ]

 

 

 

ای امام خوبان ای آرام بخش دلهای شکسته

 

 

 

گویند غریب است , اما اوست که آهو را ضمان وغریبان را پناه است وسایه ی دستان سبزش سر های فرود آمده بر آستانش را مهر بانانه می نوازد.دلم برای تو تنگ است .دلم برای آن صحن وسرای آسمانی ,آن حال وهوای روحانی آن گنبد وایوان طلایی میلاد امام مهربان امام غریبان را به شما تبریک می گویم انشاء الله که جزء یاوران مهدی صاحب زمان باشید ودر پناه امام زمان باشید.

 



[ یک شنبه 27 بهمن 1392 ] [ 7:45 ] [ محدثه عبدالهی ] [ ]

گوشت گوسفند از گوشت بز بهتر است

اگر خداوند چیزی بهتر از گوشت گوسفند داشت، فدای اسماعیل می کرد.

خاصيت نخود

نخود برای درد پشت خوب است و باید با غذا و بعد از غذا میل شود

هندوانه در حالت ناشتا

در حال ناشتا هندوانه خوردن ایجاد بیماری فلج سستي اندام می کند.

خواص به

به رسول خدا(ص) به هدیه دادند، آن را با دستشان نصف کردند.آن حضرت به را خیلی دوست می داشت و آن را میل کرده و به یارانش که در محضرش بودند نیز دادند و فرمودند: به بخورید که آن قلب را جلی داده و برای سینه خوب بوده و آن را تمیز می کند.

درباره تخم خربزه

خربزه را در حال ناشتا خوردند باعث فلج می گردد و باعث قولنج شدن می گردد.

خواص سرکه

سرکه ذهن را محکم کرده و عقل را زیاد و قوی می کند.

دوائی برای یرقان

حماد بن مهران بلخی می گوید: در خراسان روزی جوانی از شیعیان از مردی به آن حضرت شکایت کرد.حضرت فرمود: خیار را پوست بکن و بعد پوستش را با آب بپز و بعد از پختن به مدت سه روز به مقدار از آن را در حال ناشتا بخور.

گوشت خام

امام رضا (ع) می فرماید که حضرت علی (ع) فرمودند: روز شنبه، روز مکر و حیله است خوردن گوشت خام در شكم كرم ايجاد ميكند.

خاصيت مويز

امام رضا(ع) می فرماید که حضرت علی (ع) فرمودند:روز یکشنبه، روز ساختن و کاشتن است.هر كس ميخواهد به حافظه اش افزوده شود صبح گاهان در حالت ناشتاهفت مثقال مويز بخورد.

كاسني و كاهو

امام رضا(ع) می فرماید که حضرت علی (ع) فرمودند: روز دوشنبه، روز مسافرت کردن و طلب است.




[ یک شنبه 27 بهمن 1392 ] [ 7:39 ] [ محدثه عبدالهی ] [ ]



[ پنج شنبه 24 بهمن 1392 ] [ 8:17 ] [ محدثه عبدالهی ] [ ]

شب است صدای اذان صحن حرم را پر کرده.چشمان خیسم توان باز شدن را ندارد

باورم نمی شود !

یعنی به آرزوی چند ساله ام رسیده ام؟

یعنی حرم آقایم را می بینم؟

آقایی که ضامن آهویی،ضامنم شو. رو سیاهم! شرمنده ام!

آقای من،آقای خوبی ها امروز با پای های ناتوانم به طرف حرمت قدم بر میدارم.

چشمانم کاسه اشک است

دلم آقایش را میخواهد

میخواهد ضامنش شوی پشیمان است.

خادمانی را میبینم که با تمام وجود و باتمام عشق و علاقه در خدمت آقایشان هستند.

کبوترانی که درمقابل حرم امام رضا سر تعظیم خم می کنند

همه زائران در حرم حال و هوای خاصی دارند صحن و ضریح امام رضا به همه آرامش میدهد.

حالم دگرگون است. دلم مانند دریایی پر تلاطم است

پاهایم توان راه رفتن را ندارد

دلم میخواهد زانو بزنم و گریه کنم

ای کاش آقایم ضامنم شود.از خدایش طلب بخشش کند

التماس دعا




[ چهار شنبه 23 بهمن 1392 ] [ 10:20 ] [ محدثه عبدالهی ] [ ]

رحلت بانوی بزرگوار، حضرت معصومه (س) برهمه شما عزیزان تسلیت باد...

امیدوارم دختران ما با پوشش اسلامیشون و پسرای ما با عفت و حجاب نگاهشون رهروان راستین این بانوی بزرگوار باشن



[ سه شنبه 21 بهمن 1392 ] [ 13:37 ] [ محدثه عبدالهی ] [ ]

دوباره آمده ام.

آمده ام در محضر مبارک تو زانو زده ام. آمده ام تا باز در زلال پاک تو جاری شوم

باز نزد تو آمده ام و دستان غربت زده ام را به سوی آستان غریب نوازت رها کرده ام

آمده ام تا کولهبار حرف های ناگفته ام را با تو قسمت کنم.

ای بانوی سراسر نور!

می دانم! میدانم که تو داستان غریب غربت را خوب میدانی و نیز شعر بغض در گلو مانده را که زمزمه همیشگی زائران کوی توست.

میدانم واژه هایمان را که گاهی در اشک های پای ضریحت تفسیر میشوند.خوب میبینی

اینک ای بانوی سرشار از لطف و عنایت!

پنجره مهر و توجه را،به روی زائران و دل شکستگان حرمت باز کن....

(( شهادت حضرت معصومه (س) بر همه شما تسلیت باد))



[ سه شنبه 21 بهمن 1392 ] [ 13:4 ] [ محدثه عبدالهی ] [ ]

اینم یه عکس از حرم آقامون



[ پنج شنبه 17 بهمن 1392 ] [ 9:46 ] [ محدثه عبدالهی ] [ ]

 ای کاش غزل قصیده می شد

سـیب غـزلم رسـیده می شد

 

بـا نام رضـا سـیاهـه ی دل

با معجزه ای سپیده می شد

 

بـا اذن دخـول مهبط عشق

هر چیز ندیده دیده می شد

 

آهـوی اسـیر اشـک هایم

از کنج نظر رهیده می شد

 

بـر حبل مـتین دسـتهایت

معماری دل تنیده می شد

 

یا اینکه کشان کشان به سویت

پـیشـانی مـا کشـیده می شـد



[ چهار شنبه 16 بهمن 1392 ] [ 8:51 ] [ محدثه عبدالهی ] [ ]

 گنبدت از هر کجای شهر سوسو می کند

دست هر آشفته ای را پیش تو رو می کند

در لباس خادمان مهربانت، آفتاب

صبح ها، صحن حرم را آب و جارو می کند

ماه هر شب کنج بست "شیخ حر عاملی"

یاد معصومیت آن بچه آهو می کند

یاد معصومیت آن بچه آهو ...یاد تو

کوچه های شهر را لبریز "یا هو " می کند

باد، هم مثل نگهبان درت... بدو ورود

غصه را از شانه های خسته، پارو می کند

عطر نابی می وزد از کوچه باغ مرقدت

هر که می آید حرم ... این عطر را بو می کند

×××

...خادمی می گفت که... آقا به وقت بدرقه

دست زائر را پر از گل های شب بو می کند

 


[ چهار شنبه 16 بهمن 1392 ] [ 8:47 ] [ محدثه عبدالهی ] [ ]

 

 

دستت را می گذاری روی مرزی ترین نقطه وجودت یک حس گمشده آهسته شروع می کند

 

به جوانه زدن...

 

سلام می کنی چشمت مست تماشای گنبد طلا می شود...

 

بو می کشی تا ریه هایت پر شود از عطر حضور نگاه مهربان امام رضا

 

و احساس تازگی اندیشه های خسته ات را فرا می گیرد...

 

زیر لب زمزمه می کنی یا ضامن آهو یا غریب الغربا حواست به من هست؟

 

دلت را جا گذاشتی در حرم و گره اش زدی به ضریح امام رضا...




[ دو شنبه 14 بهمن 1392 ] [ 11:55 ] [ محدثه عبدالهی ] [ ]





مولای من! تو را امام غريب می ‌نامند، می ‌دانم بد ميزبانی بودند و در مهمان ‌نوازی وفا نكردند.

مولای من! بعد از گذشت روزگار، حال تو ميزبان ما هستی؛ تو ميزبان گريه‌ها و نيازها؛ غم‌ها و دلتنگی ‌های ما هستی.
تو كه غريبی را احساس كرده‌ای! حال غريبه‌ها به آستان كرم تو چشم دوخته‌اند و به دستان پر مهرت توسل كرده‌اند.

مولای من! می ‌خواهم از زائرانی بگويم كه جاده به جاده و شهر به شهر گذشته ‌اند تا نفسی مهمان شوند و از می عشق تو بنوشند.

مولای من! می خواهم از سنگ فرش آستان مقدّست بگويم كه سجده ‌گاه قدوم مهمانانت شده است؛ از كبوتران عاشقی كه گرداگرد حرم پاک تو می ‌چرخند و تو را طواف می ‌كنند؛ از نسيم بگويم كه بيرق گنبدت را بوسه ‌باران می كند و عطر دلربای تو و اشک تمنای زائرانت را به اوج افلاک می برد.

مولای من! می ‌خواهم از آسمان بگويم كه هر روز نه، هر ساعت نه، هر لحظه و ثانيه از تو جان می ‌گيرد و در پيشگاه شكوه تو جان می ‌دهد.

ای آفتاب مهربانی! می ‌خواهم از خورشيد بگويم كه هر طلوع با انوار خود به پنجره فولاد تو چنگ می ‌زند و از ضريح تو نور می ‌گيرد.

 

 

ای حجت خدا ! خوش به حال جاده كه از قدوم زائرانت بغض تنهايی خود را می ‌شكند و خاک پايشان را به سينه زخم‌آلود خود می ‌زند كه عمری است از طواف تو جا مانده است.

 





[ دو شنبه 14 بهمن 1392 ] [ 11:46 ] [ محدثه عبدالهی ] [ ]


چشم در تاثیر زیبایی از ابرو كمتر است

مستی ابروی یار از گیسوی او كمتر است

اصل زیبایی ست این كه پلك در بالای چشم

شك كند در صحن از امثال جارو كمتر است

یا به وقت بی خودی زائر به دور مرقدت

حس كند كه از خودش هشتاد كیلو كمتر است

بارها در تنگ آغوش ضریحت دیده ام

فاصله بین من و روح من از مو كمتر است

با حساب دنیوی در این حرم سر خم نكن

چون بهای چار زانو از دو زانو كمتر است

بس كه با نیت نخوردی زود باور می كنی

آب سقاخانه از یك مشت دارو كمتر است

از خودت بگذر به ترفندی كه در این بارگاه

 

 

عارف بالله هم گاهی از آهو كمتر است


 



[ دو شنبه 14 بهمن 1392 ] [ 11:44 ] [ محدثه عبدالهی ] [ ]

. بخیل را آسایشی نیست ، و حسود را خوشی و لذتی نیست ، و زمامدار را وفایی نیست ، و دروغگو را مروت و مردانگی نیست



[ دو شنبه 14 بهمن 1392 ] [ 11:42 ] [ محدثه عبدالهی ] [ ]


« مِنْ أَخْلاقِ الأَنْبِياءِ التَّنَظُّفُ ».
از اخلاق پيامبران، نظافت و پاكيزگى است.



[ دو شنبه 14 بهمن 1392 ] [ 11:41 ] [ محدثه عبدالهی ] [ ]

راوى: سلیمان (یکى از اصحاب امام رضا(ع))
حضرت رضا(ع) در بیرون شهر، باغى داشتند. گاه‏گاهى براى استراحت به باغ مى‏رفتند. یک روز من نیز به همراه آقا رفته بودم. نزدیک ظهر، گنجشک کوچکى هراسان از شاخه درخت پرکشید و کنار امام نشست. نوک گنجشک، باز و بسته مى‏شد و صداهایى گنگ و نا مفهوم از گنجشک به گوش مى‏رسید. انگار با جیک جیک خود، چیزى مى‏گفت.
امام علیه السلام حرکت کردند و رو به من فرمودند: «ـ سلیمان!... این گنجشک در زیر سقف ایوان لانه دارد. یک مار سمى به جوجه‏هایش حمله کرده است. زودباش به آن‏ها کمک کن!. ..
با شنیدن حرف امام ـ در حالى که تعجب کرده بودم ـ بلند شدم و چوب بلندى را بر داشتم . آن قدر با عجله به طرف ایوان دویدم که پایم به پله‏هاى لب ایوان برخورد کرد و چیزى نمانده بود که پرت شوم...
با تعجب پرسیدم: «شما چطور فهمیدید که آن گنجشک چه مى‏گوید؟» امام فرمودند: «من حجت خدا هستم... آیا این کافى نیست؟!»



[ دو شنبه 14 بهمن 1392 ] [ 11:38 ] [ محدثه عبدالهی ] [ ]

از برکت دعای تو باران گرفته است

یک شهر مرده با نفست جان گرفته است

بوی بهشت گمشده در توس می وزد

یا نه! هوای توست که جریان گرفته است ...


 



[ پنج شنبه 10 بهمن 1392 ] [ 8:48 ] [ محدثه عبدالهی ] [ ]

نگاهی به زندگی سرار خیر و برکت امام هشتم علیه السلام

 

امام على بن موسى الرضا عليه السلام بنا به نقل كلينى و شيخ مفيد در يازدهم ذيقعده سال 148 هـ ق در مدينه منوره تولد يافت. پدرش موسى بن جعفرعليه السلام و مادرش نجمه خاتون بود....

 

برای خواندن ادامه زندگی حضرت علیه السلام به ادامه مطلب رجوع شود؛


ادامه مطلب


[ پنج شنبه 10 بهمن 1392 ] [ 8:46 ] [ محدثه عبدالهی ] [ ]

 

*دل من گم شد،اگر پيدا شد*

 

*بسپاريدش امانات رضا(ع)*

 

*و اگر از تپش افتاد دلم*

 

*ببريدش به ملاقات رضا(ع)*

 

*از رضا(ع) خواسته ام تا شايد*

 

*بگذارد که غلامش بشوم*

 

*همه گفتند محال است ولي*

*دلخوشم من به محالات رضا(ع)*



[ پنج شنبه 10 بهمن 1392 ] [ 8:37 ] [ محدثه عبدالهی ] [ ]

بازهم آمده ام
ای امامم یا علی موسی الرضا(ع)

 

چند سالیست که بر نام تو مستی کردم
دل را از پس تو پوچ ز هستی کردم…اما…
هر زمان چشمک نازی دیدم…همچو مرغی به گنه پریدم
باز هم آمده ام…
تا که بر سر در این ایوانت
چو کبوتر باشم
بازهم آمده ام..اما…
کوله بارم پر از سنگ گنه
درد را در پس چشمم دیدی
وصله درد ز قلب و دل من برچیدی
تو مرا راه بدادی حرمت
حرم با دل و جان در کرمت…ای امامم یا علی موسی الرضا(ع)
چند سالیست که بر نام تو مستی کردم
دل را از پس تو پوچ ز هستی کردم…اما…
هر زمان چشمک نازی دیدم…همچو مرغی به گنه پریدم
این که منت کنیم حرفی نیست
چون که تو گل پسر فاطمه ای و بدلت مرزی نیست
پس تو دستم را گیر
در پس معرکه هستم درگیر
هستیَم نام تو است
مستیَم از می و پیمان تو است
من گنه کردم ولی کن…
باز هم آمده ام…




[ پنج شنبه 10 بهمن 1392 ] [ 8:27 ] [ محدثه عبدالهی ] [ ]

 

 

بهار:

گوشت های چربی دار و سایر غذاهای مخصوص زمستان را تبدیل به غذاهای سبک و معتدل و زود هضم کنید، این غذاها عبارتند از: حبوبات، سبزی ها و میوه ها.

بیشتر پزشکان توصیه می کنند که انسان باید با خوردن مسهل های گیاهی مجاری صفرا را پاک سازی کند. در ماه دوم بهار گوشت و چربی کم بخورید و بیشتر از غذاهای با طبع سرد استفاده کنید، ‌آب زیاد بنوشید و صبح ها استحمام کنید و با نشاط به تلاش مشغول شوید.

تابستان :

بهترین غذاها در تابستان میوه، ‌شیر و سبزی ها و انواع نوشیدنی های حلال (گیاهی) هستند. حمام با آب سرد در صبح و عصر مفید است،‌ به شرطی که بلافاصله پس از کار یا پس از خوردن غذا نباشد. مصرف گوشت در این فصل مناسب نیست چون سموم آن به واسطه عرق فراوان هم دفع نمی شود. مصرف انواع ترشی ها نیز برای دفع صفرا مفید است.

پاییز :

در تابستان به دلیل گرمای هوا چربی های بدن آب می شوند؛ از این رو در پاییز نیاز ضروری به ذخیره کردن مواد چربی که مولد حرارت هستند ،‌ پیدا می شود و باید با مصرف غذاهای مناسب آن را ذخیره کنید تا بدن خود را برای مقابله با سرمای زمستان مجهز کنید. بدن به انواع غذاهای اصلی و میوه هایی مانند انگور و انار نیاز دارد. همچنین استفاده از نوشیدنی هایی که از آنها تهیه می کنند،‌ مفید است . به طور کلی مصرف میوه های ترش قبل از غذا و میوه های شیرین بعد از غذا مفید است .

زمستان :

 

 

در این فصل باید غذاهای پر انرژی مصرف کرد. مالیدن روغن و ماساژ استخوان ها در حال استراحت با روغن های شب بو،‌ زیتون و گل سرخ به تقویت و استحکام کمک می کند. مصرف سیر نیز هفته ای یک بار مفید است، سیر موجب تحریک جنسی می شود و اعصاب تمام بدن را درگیر می کند و با هر بار مقاربت ذره ای از بدن تغییر و تحول می یابد. مصرف خرما گاهی با شیر و تخم مرغ مناسب است و از سستی اواخر و نیمه دوم زمستان و اوایل بهار جلوگیری می کند.

 

 


 



[ پنج شنبه 10 بهمن 1392 ] [ 8:28 ] [ محدثه عبدالهی ] [ ]

قال الامام الرّضا علیه السّلام :مَنْ كانَ یَوْمُ عاشورا یَوْمَ مُصیبَتِهِ وَ حُزْنِهِ وَ بُكائِهِ جَعَلَ اللّهُ عَزّوَجَلّ یَوْمَ القیامَةِ یَوْمَ فَرَحِهِ وَ سُرُورِهِ.



هر كس كه عاشورا، روز مصیبت و اندوه و گریه اش باشد، خداوند روز قیامت را براى او روزشادى و سرور قرار مى دهد.



[ پنج شنبه 10 بهمن 1392 ] [ 8:25 ] [ محدثه عبدالهی ] [ ]

انجیر : بوی دهان را بر طرف، استخوان ها را محکم،‌ رویش مو را زیاد و بیماری را بر طرف می کند و با وجود آن احتیاجی به دارو نیست.

مویز : روز یکشنبه، روز ساختن و کاشتن مویز است. هر کس می خواهد به حافظه اش افزوده شود،‌ صبحگاهان در حالت ناشتا هفت مثقال مویز بخورد .

نخود : نخود برای درد پشت خوب است و باید با غذا و بعد از غذا میل شود .

هندوانه : در حال ناشتا هندوانه خوردن ایجاد بیماری سستی اندام می کند .

خربزه : خوردن خربزه در حالت ناشتا باعث فلج و قولنج شدن می شود .

سرکه : سرکه ذهن را محکم و حافظه را زیاد و قوی می کند .

خیار : حماد بن مهران بلخی می گوید: در خراسان روزی جوانی از شیعیان از زردی، خدمت امام رضا علیه السلام شکایت کرد . حضرت فرمودند: خیار را پوست بکن و بعد از پختن به مدت سه روز مقداری از آن را در حال ناشتا بخور .

 



[ پنج شنبه 10 بهمن 1392 ] [ 8:23 ] [ محدثه عبدالهی ] [ ]

 

سلام

من محدثه عبدالهی هستم دانش آموز کلاس اول A

دبیرستان حضرت مریم(س) شهر وراوی

 

اين وبلاگ رو به عشق خود آقا ساختم تا هرکي دلش هوايي حرم قشنگش شد بياد و به اين وبلاگ سر بزنه

 

هرکس دوست داشت نظرش رو برامون بنویسه

راستی برای مشاهده ی بقیه مطالب میتونید به ستون آخرین مطالب در سمت راست مراجعه کنید

 



[ پنج شنبه 10 بهمن 1398 ] [ 8:18 ] [ محدثه عبدالهی ] [ ]
درباره وبلاگ

زائری بارانی ام،آقا به دادم میرسی؟ بی پناهم،خسته ام،تنها،به دادم میرسی؟ گر چه آهو نیستم اما پر از دلتنگی ام ضامن چشمان آهوها به دادم میرسی؟
نويسندگان
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان غریب بی غروب و آدرس gharibe-bi-ghorob.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





اسفند 1392 بهمن 1392
امکانات وب

آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 36
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1

برای دریافت کد نوا کلیک کنید ذکر روزهای هفته
دعای فرج آیه قرآن
ساعت فلش مذهبی ابزار رایگان وبلاگ